| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollItems->
<-PollName->
Alternative content
Template By: NazTarin.Com
فال حافظ
قالب های نازترین
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان باند سیاه و آدرس band-black.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
سلام...
چند روز پیش دوشنبه روزی بود که همه همدیگه رو سرکار میذاشتن...
و ما اونروز فقط میخندیدیم...
این روز رو تو تقویم هامون ، روز سرکاری نامگذاری کردیم...
استارت همشون با من بود...
زنگ اول به سعید گفتم :
اگه چشمات روی سرت بود چطور منو نگاه میکردی؟
اونم کله شو گرفت پایین و گفت اینطوری...
منم زدم پس کلش و با محمدامین شروع کردیم بخندیم...
اونم گفت دارم براااات...
زنگ تفریح داشتیم باهم حرف میزدیم...
یهو سعید گفت وااااییی چقدر دستت بو میده...
گفتم : دست من؟
سعید گفت : پ نه پ دست ان ...
خندیدیم...
من گفتم : دست من بو نمیده...
گفت بو کن...
من که میدونستم میخواد چیکار کنه گفتم نه دست من بو نمیده...
محمدامین گفت دستتو بده ببینم...
دستمو گرفت و گذاشت رو دماغش...
سعید هم با مشت زد تو دست من...
محمدامین گفت آآآآآآآآ و دماغش رو گرفت...
شروع کردیم بخندیم...
سعید گفت خیلی حیف شد...
...
همه ی بچه ها این دوتا حقه رو یاد گرفته بودند و روی هم اجرا میکردند...
...
من تو فکر یه کار جدید بودم...
...
انگشتمو روی اولین دکمه ی یه بچه ها گذاشتم و خیره شدم بهش...
تا سرش رو آورد پایین ببینه به چی نگا میکنم با انگشتم زدم زیر دماغش...
خندیدیم...
با خودم میگفتم محمدامین که این رو بلده...
چجوری روش اجرا کنم و بخندیم؟
یه فکری به سرم زد...
زنگ تفریح داشتیم کنار هم راه میرفتیم...
لبخند زده بودم و خیره شدم به کفشاش...
گفت چته؟
گفتم کفشات خیلی قشنگه!!!
سرش رو آورد پایین...
آآآآآآآخخخخخخ
شروع کردیم باهم به خودش بخندیم...
خیلی روز باحالی بود...
میبینی؟
تنها چیزی که تو مدرسه درموردش حرفی زده نمیشه...
درسه...
نظر یادت نره...
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
||
![]() |
![]() |
![]() |
صفحه قبل 1 صفحه بعد